83
توسل و ادله جواز آن
قبل از آنكه وارد اين مطلب شويم، لازم است بيان كنيم كه مقصود از استغاثه به پيامبران و صلحا و توسل به آنان، اين است كه آنان اسباب و وسايل رسيدن به مقصودند، و خداوند متعال فاعل حقيقى است و اين را كرامتى براى آنان قرار داده است، نه اينكه آنان خود فاعل باشند؛ چنانكه در ساير افعال نيز عقيده حق همين است؛ براى مثال، چاقو، خود نمىبُرد، بلكه بُرنده، خداوند متعال است و چاقو سببى عادى است كه خدا براى بريدن قرار داده است [و تا خدا نخواهد نمىبرد].
سبكى و قسطلانى در «المواهب اللدنيّه» و سمهودى در «تاريخ المدينه» و ابن حجر در «الجوهر المنظم» مىگويند: استغاثه به پيامبر (ص) و ديگر انبيا و صالحين، تنها به معناى توسل به منزلت آنان در پيشگاه خداوند است، و استغاثهكننده، از استغاثهشونده مىخواهد كه از كسى كه از خودِ وى بلندمرتبهتر است، براى او غوث [و يارى و فريادرسى] قرار دهد. در حقيقت، استغاثهشونده خداوند متعال است و پيامبر واسطهاى بين استغاثهكننده و استغاثهشونده حقيقى است. غوث از جانب خداوند، همانا خلق و ايجاد است، ولى غوث از جانب پيامبر تنها سبب و كسب است. دانشمندانِ بزرگ، استغاثه و توسل به پيامبر را مجاز دانستهاند.