67 خون و مال مسلمانان را حلال دانسته، بلاد آنان را بلاد حرب و سرزمين خويش را بلاد ايمان پنداشتند، و از سنت، تنها چيزهايى را پذيرفتند كه موافق مذهبشان باشد. بر مذهب خويش نيز به متشابهات قرآن استدلال كردند و آيات نازل شده درباره مشركان را بر مسلمانان حمل نمودند.
طبق نقل ابن تيميه، با وجود كفر ايشان، صحابه و تابعين آنان را تكفير ننمودند. على عليه السلام به آنان گفت:
ما آغازگر جنگ با شما نيستيم و تا وقتى با ما هستيد شما را از [ورود به] مساجد براى عبادت باز نمىداريم و از بيت المال محروم نمىنماييم.
بزرگان صحابه مانند ابن عباس نيز با آنان با مدارا رفتار كردند، تا اينكه چهار هزار نفر از ايشان به راه حق بازگشتند.
اما پيكار با مرتدان، از آن جهت است كه گروهى از آنان از اسلام مرتد شده، به كفر و بتپرستى - كه قبلاً بر آن بودند - بازگشتند و گروهى نيز مرتد شده، از مسيلمه پيروى كردند؛ آنان بنىحنيفه و قبايلى ديگر بودند. گروهى نيز مرتد شده، در كنار اسود عنسى در يمن ايستادند. گروهى نيز به طليحۀ اسدى گرويدند؛ آنان غطفان و فزاره و جمعى ديگر بودند. گروهى ديگر سجاح را تأييد نمودند. اينان نبوت پيامبر اكرم (ص) را انكار كردند و زكات و نماز و ساير شرايع اسلامى را ترك كردند. گروهى ديگر بين نماز و زكات جدايى انداختند و وجوب پرداخت زكات به امام را منكر شدند. اينان در حقيقت همان اهل بغى بودند و اگر آنان را «ردّه» مىنامند، از آن جهت است كه در جمعيت اهل رده درآمدند.