51 است كه دقايق و نكات پنهان داشته باشد. در غير اين صورت - يعنى وقتى دليل، آشكار است - اختلاف طبايع و ديدگاهها، مانع اتفاق در آن نمىگردد.
وهابيان مىگويند: حتى اگر بپذيريم كه اجماع، خود قابل تحقق باشد، علم به آن غير ممكن است؛ زيرا هيچگاه نمىتوان همنظر بودن عالمان شرق و غرب، در فلان مسئله را با يكديگر ثابت كرد.
نيز مىگويند: نقل اجماع معمولاً غير ممكن است؛ زيرا نقل از تكتك [علما] مفيد نيست و در اجماع به آن عمل نمىشود. تواتر نيز [در اين مورد] متصور نيست؛ زيرا شرط لازم در آن، برابر بودن دو طرف و واسطه[ها] است و بعيد به نظر مىرسد كه اهل تواتر، همه علماى پراكنده در شرق و غرب را ديده و از آن شنيده باشند و نقل نمايند. در مورد هر طبقهاى همين امر صادق است تا به [زمان] ما برسد.
جواب هر دو شبهه اين است كه وهابيان در امرى بديهى شك كردهاند؛ زيرا به يقين مىدانيم كه صحابه و تابعين بر تقديم دليل قطعى بر دليل ظنى اجماع داشتهاند، و حصول اين علم به سبب ثبوت چنين اجماعى و نقل آن براى ما مىباشد.
اجماع نزد همه علما به جز «نظام» و برخى خوارج، حجت است. سبب حجيت اجماع اين است كه علما، بر تخطئه مخالفان اجماع، اتفاق نظر دارند و به همين دليل، اجماع حجت است؛ زيرا بهطور معمول، محال است تعداد زيادى از علما بر يك امر شرعى غير قطعى، اتفاق كنند. پس به حكم عادت بايد فرض كرد نص قاطعى بر ناصواب بودن نظر مخالفان اجماع وجود داشته باشد [هر چند به دست ما نرسيده باشد].