34در بىخردى عظيم ابن عبدالوهاب همين بس كه وقتى تمام ادعاهاى خويش را مخالف عقل مىبيند، حيا را كنار گذاشته، عقل را تعطيل مىكند و در هيچ چيزى آن را به داورى نمىپذيرد و مردم را در امور دينى خويش چون حيوان مىپندارد و بهكارگيرى عقل را براى آنان حرام مىداند. اين در حالى است كه هيچ منافاتى ميان عقل و دين وجود ندارد، بلكه عقل، هر چه مترقىتر و كاملتر مىگردد، مزاياى دين برايش آشكارتر و محاسن آن برايش روشنتر مىشود.
امروز كه عصر اوجگيرى و كمال عقل است، چه چيزى زشتتر از كوچك شمردن عقل و زيرپا نهادن آن است؛ درحالىكه محور دين و تكليف مردم به احكام دين، چيزى جز همين عقل نيست. آيا جز اين است كه هركس فاقد عقل باشد، تكليف از وى ساقط است؟! خداوند متعال در جاىجاى قرآن كريم، بندگان صاحب عقل و خرد را خطاب مىكند. اين بدان جهت است كه مردم بدانند كه شناخت حقايق دين، كار صاحبان عقل و انديشه است و بس.