38
داورى نهايى درباره فدك
شناسايى طرفين نزاع و آگاهى از مقام و موقعيت آنان، همچنين آشنايى با شهود پرونده، اهميت بسزايى در تشخيص حقيقت دارد.
در اين پرونده شاكى و مدعى دخت گرامى پيامبر اكرم(ص) حضرت زهرا(عليها السلام) است كه مقام و موقعيت و طهارت و عصمت او بر همه معلوم مىباشد. طرف شكايت، رئيس حزب حاكم و خليفه وقت ابوبكر است كه پس از پيامبر(ص) زمام قدرت را به دست گرفت و گروهى از ترس و گروهى به طمع گرد او بودند.
از مرگ پيامبر(ص) ده روز بيشتر نگذشته بود كه به زهرا(عليها السلام) خبر رسيد كه مأموران خليفه كارگران او را از سرزمينفدكبيرون كردهاند و رشته كار را به دست گرفتهاند. از اين رو، زهرا(عليها السلام) با گروهى از زنان بنى هاشم به قصد باز پس گرفتن حق خويش به نزد خليفه رفت و گفتوگويى به شرح زير ميان او و خليفه انجام گرفت.
دختر گرامى پيامبر(ص) : چرا كارگران مرا از سرزمينفدكاخراج كردى و چرا مرا از حق خويش بازداشتى؟
خليفه: من از پدرت شنيدهام كه پيامبران از خود چيزى را به ارث نمىگذارند!
فاطمه(عليها السلام): فدك را پدرم در حال حيات خود به من بخشيده و من در زمان حيات پدرم مالك آن بودم.
خليفه: آيا براى اين مطلب گواهانى دارى؟
دختر گرامى پيامبر(ص) : آرى دارم. گواهان من عبارتاند از: على و ام ايمن.
و آن دو، به درخواست زهرا(عليها السلام) به مالكيت او برفدكدر زمان پيامبر(ص) گواهى دادند.
درحالىكه بسيارى از نويسندگان تنها از على و ام ايمن به عنوان شهود