44 به رسول خدا در حال حيات و ممات نزديكتريم، پس اگر به خدا ايمان داريد، به انصاف رفتار كنيد و چنانچه نداريد، بدانيد كه اين ستمى است كه دانسته به آن روى آوردهايد.
عمر گفت: «تا بيعت نكنى، رهايت نخواهيم كرد». حضرت در پاسخ وى فرمود: «شيرى را كه در آينده بخشى از آن مال توست، بدوش و پايههاى خلافت او را محكم كن كه فردا به تو واگذار خواهد كرد. اى عمر! به خدا سوگند سخن تو را نمىپذيرم و با او بيعت نمىكنم». ابوبكر گفت: «تو را براى اين كار مجبور نمىسازم». ابوعبيده نيز گفت: «اى پسر عمو! تو جوان هستى و اينها پيران قومند. تو مانند آنها از تجربه و دانش لازم براى حكومت، برخوردار نيستى و به نظر من، ابوبكر در اين امور از تو قوىتر و نيرومندتر است. پس خلافت را به او واگذار كن و اگر عمرت به درازا كشيد، به آن [حكومت] دست خواهى يافت؛ زيرا تو از نظر فضل، سابقه، علم، فهم و قرابت با پيامبر(ص)شايستهترى». حضرت پاسخ داد:
اى گروه مهاجر! خدا را در نظر گيريد، سلطۀ محمّد بر عرب را به كنج خانههاى خود منتقل نكنيد و خاندان او را از حقّش محروم نسازيد، اى مهاجرين! به خدا سوگند ما براى خلافت، از همه مردم سزاوارتريم؛ زيرا ما اهل بيت پيامبريم. همواره در ميان ما قارى قرآن، فقيه، عالم به سنّت رسول خدا(ص)هست. كسى كه در انجام دادن امور مربوط به رعيت تواناست، از بروز بدىها جلوگيرى مىكند و بيتالمال را ميان آنان به طور مساوى تقسيم مىكند. پس، از هواى نفس پيروى نكنيد كه از راه خدا منحرف خواهيد شد و فاصلۀ شما از حق بيشتر مىشود.
در اين موقع بشيربنسعد گفت:اگر انصار اين سخن را پيش از بيعت با ابوبكر شنيده بودند، حتّى دو نفر دربارۀ حقّانيّت تو اختلاف نمىكرد. 1