96 نقطههاى عطف زندگى است. به گاه نيت و قصد احرام، اضطرابى عجيب وجود انسان را در بر مىگيرد، شعلههاى بىقرارى از نگاه انسان زبانه مىكشد، و شرارههاى عشق، بن مايه وجود آدمى را تكان مىدهد. ميقات، حسرت است و اميد؛ حسرت گذشته و اميد به آينده. با نيتى كه انسان در ميقات همراه با احرام مىبندد، پيمان تحول، با خدا مىبندد، و در اين پيمان تحول، آماده مىشود تا از ماسوا بگسلد». 1
2. نيت، اخلاص و هجرت باطنى
اخلاص در كارها، از «نيت پاك» مىجوشد. تا «نيت» پاك نگردد، هيچ كارى خالصانه صورت نمىپذيرد. پس در ميقات، به منظور بروز يك حج خالصانه، پيش از هر چيز بايد، سراغ ريشه رفت، و كار را از ريشه اصلاح كرد. سامانيافتن ريشهاى كارها و عبادتها، خالص كردن نيت است. چون سرچشمه، زلال و خالص باشد، مجراهاى اين سرچشمه نيز زلال و خالص خواهد بود.
«در حقيقت سرّ نيت، اخلاص است، و حقيقت اخلاص، تصفيه نمودن عمل است از شائبه غير خدا. خلوص در نيت، صاف نمودن سرّ ضمير آدمى است. انسان اعمال مختلفى دارد؛ چه ظاهرى، چه باطنى؛ چه جوارحى چه جوانحى. اعمال حتى شامل خطورات قلبى مىشود. ريشه تمام آلودگىهاى عمل، انانيت و نفسانيت است. خلوص در نيت، خشكاندن شوائب و ناپاكىهاى عمل از ريشه است؛ يعنى بايد نفسانيت و خوديت را از ميان برداشت، كه خداوند از انسان، دين خالص طلب كرده است: أَلاٰ لِلّٰهِ الدِّينُ الْخٰالِصُ ؛ «آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست». (زمر: 3)
هواهاى نفسانى و شوائب شيطانى، دين را از خلوص مىاندازد، و اگر ديانت و عبادت انسان ناخالص شد، خدا آن را پذيرا نيست». 2