97
حكايت
«ابومحمد مرتعش زاهد نيشابورى» گويد: «سيزده حج كردم به توكل؛ چون نگه كردم همه بر هواى نفس بود، نه براى خدا». او را گفتند: «از كجا دانستى؟» گفت: «از آنكه مادرم گفت: سبويى آب براى من آر! بر من گران آمد. فهميدم كه آن حج بر هواى نفس بود، نه براى خدا». 1
خلوص نيت است كه انسان را مهاجر مىكند، و او را از مصاديق اين آيه شريفه قرار مىدهد:
وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهٰاجِراً إِلَى اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّٰهِ (نساء:100)
و هركس از خانه خود به عنوان مهاجرت بهسوى خدا و پيامبر او خارج شود، سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خداست.
«اين آيه شريفه، ممكن است متكفل جميع مراتب اخلاص باشد؛ يكى «هجرت صورى» كه به بدن [بر اثر رفتن به حج] واقع مىشود. و اين هجرت اگر خالص و براى خدا و رسول نباشد، بلكه براى حظوظ نفسانى باشد، «هجرت الى الله و الى رسوله» نيست.
ديگر، «هجرت معنوى» است كه مبدأ آن تاريكخانه نفس است، و غايتش خداى تعالى و رسول او؛ البته آن هم به حق باز مىگردد؛ زيرا رسول بما هو رسول استقلال ندارد، بلكه آيه و آينه و نماينده است. پس هجرت بهسوى او، هجرت به حق است.
بنابراين حاصل معناى آيه شريفه به حسب احتمال، آن است كه كسى كه به مهاجرت معنوى و سفر قلبى عرفانى، از خانه نفس و منزل انانيت خارج شد، مهاجرت بهسوى الله كرد، و بدون ديدن خود و نفسانيت و حيثيت خود، اجر و پاداش او با حق