46 به حدّ نصاب نرسد تكليفى و وجوبى در كار نيست، اما شرط وجود، يعنى شرطى كه تا آن شرط، محقق نشود، عمل انسان مقبول نيست. مثلاً حضور قلب، شرط قبولى نماز است و بايد حضور قلب باشد تا نماز مقبول واقع شود و انسان را عروج دهد و آثار خود را ببخشد. پس شرط وجود، از شرط وجوب مهمتر است.
استطاعت اخلاقى و روحى، شرط وجود است؛ يعنى تنها در صورت آمادگى روحى و اخلاقى است كه انسان از مزاياى بىپايان روحى و اجتماعى بهرهمند مىشود و اگر انسان اين آمادگى را نداشته باشد «محنت باديه خريده به سيم». حال چه دليلى داريم كه استطاعت روحى، شرط وجود، يعنى شرط مقبوليت و مفيد بودن حج است؟ براى نمونه اين روايت امام باقر(ع) را نقل مىكنم كه مىفرمايد:
ما يُعْبَأُ بِمَنْ يَؤُمُّ هذَا البَيتَ اذا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلاثُ خِصالٍ؛ خُلُقٌ يخالِقُ بِه مَنْ صَحِبَهُ، و حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَن مَحارِمِ اللهِ تَعالى. 1
كسى كه قصد اين خانه [كعبه] را مىكند مورد اعتنا و عنايت [حق] قرار نمىگيرد اگر سه خصلت در او نباشد: اخلاق مناسبى كه با همراهان به خوبى رفتار كند؛ حلمى كه با آن بتواند خشم خود را مهار كند؛ پارسايى و ورعى كه او را از گناهان نگه دارد.
از اينجا مىتوان تكليف حجاجى كه بىجهت با رفقا به نزاع برمىخيزند، زود از كوره در مىروند، انواع گناهان از دروغ و غيبت و مانند اينها را مرتكب مىشوند فهميد. 2
«شيخ محمود شلتوت» در مقام اشاره به استطاعت روحى و اخلاقى براى حج و