113 ديگران انس واقعى نمىگيرد، مشتاق آرام و قرار ندارد، مشتاق اهل آباد كردن دنيا نيست. كسى كه داراى شوق است، لبيك عاشقانه مىگويد و شب و روز بندگى خدا مىكند. او با زبان شوق با خدا نجوا مىكند. مشتاق، خواب به ديدگانش نمىآيد، دنيا مراد او نيست، تمامى عادات را فرو گذارده است و در تمامى عمر، با زبان حال به خدا لبيك مىگويد». 1
5. لبيك، ذكر هراسانگيز
به همان اندازه كه «مذكور»، بزرگ و باهيبت است، ذكر او نيز هيبتآور است، و قلب را مرعوب عظمت خويش مىكند. مقام استغنا و هيبت بىپايان آفريدگار، همراه با ناآگاهى بنده درباره پذيرش يا عدم پذيرش او از سوى پروردگار، او را در مقام «خوف» و «رجا» قرار مىدهد، و بدينگونه «لبيك» او را ذكرى هراسآور قرار مىدهد.
«احرام و لبيك گفتن، به معناى پاسخ دادن به نداى وحى و اجابت دعوت الهى است. ازاينرو، حجگزاران راستين و زائران حقيقى كعبه، هنگام تلبيه، آنچنان به هراس عقلى بيمناك مىشدند كه رنگ آنان زرد شده، صدايشان مىگرفت؛ چنانكه گاه مدهوش مىشدند و مىگفتند: مىترسيم به ما گفته شود: به درستى به نداى حق، پاسخ ندادهايد». 2
«زائر هنگامى مىتواند به دعوت خدا پاسخى شايسته دهد كه كاملاً خود را آماده كند. پس بايد ميان خوف و رجا باشد؛ زيرا احتمال دارد پروردگار عالم به او بگويد: «لالبيك و لا سعديك». حاجى بايد با اعتقاد به خدا، فضل او را در نظر گيرد، اعتماد و توكل به او ورزد، به قدر توان، خشوع و خضوع به درگاه بارى تعالى آورد، حالتش به گونهاى باشد كه در برابر سلطان عالم قرار گرفته و بداند او به اندازهاى كه سخط دارد،