44مفسر بزرگ اهلسنت، كه از او به خاتمالمفسرين ياد كردهاند، «آقاى شيخ اسماعيل حقى» صاحب «تفسير روحالبيان» در ذيل آيه إِنِّي جٰاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ؛ «من بر روى زمين جانشينى [نمايندهاى] قرار خواهم داد» (بقره: 30). بر لزوم واسطه بين خالق و مخلوق. اعتراف و بلكه استدلال مىكند ايشان در صفحه 93 جلد اول تفسير خود مىنويسد 1:
خداوند متعال جهان را بهوسيله خليفه محافظت مىفرمايد؛ همانگونه كه خزانههاى جواهرات و اشياى قيمتى بهوسيله قفلها محافظت مىشود. خليفه الهى براى موجودات عالم جنبه محورى دارد و در هر زمانى بيش از يك نفر نخواهد بود. حكمت وجود خليفه اين است: از سويى خداوند متعال فياض در كمال پاكى است و از سويى بندگان و مخلوقات دريافتكننده فيض، سرگرم امور مادى دنيوىاند. بنابراين خداوند خليفه خود را كه هم داراى جنبه تجرد است و هم جنبه مادى، قرار داد تا واسطه دريافت فيض به بندگان و مخلوقات باشد.
سپس ايشان مثال مىزند و مىگويد:
استخوانهاى بدن به تنهايى از دريافت غذاى لازم عاجزند؛ زيرا تناسبى بين گوشت و استخوان نيست. خداوند حكيم غضروف را آفريد تا غذا را از گوشت بگيرد و به استخوان برساند.
اين كلام بهطور كامل بر لزوم حجت خدا و واسطه فيض بين خالق و مخلوق در هر زمانى دلالت مىكند. اما خيلى عجيب است كه اين مفسر معروف ضمن آوردن چنين برهانى براى اثبات خليفةالله و واسطه فيض، مىنويسد اين خليفة اللهى با آدم شروع شد و با حضرت عيسى ختم شد: «
فالبدء كان بآدم والختام يكون بعيسى (عليهما السلام)». حتى براى