39 با ارائۀ پاسخ قانعكننده به شبهات.
آنچه نبايد از نظر دور بماند، «اخلاق در پژوهشهاى دينى» است. در بحثهاى دينى نمىتوانيم، به نوعى تجزيه در استفاده از منابع و مستندات مخاطب قائل شويم. اگر در خصوص موضوع واحدى، به منبعى رجوع كنيم، و آن منبع، مطلبى را به گونهاى طرح كرده باشد كه با عقيده ما سازگار است و در جاى ديگر، مطلبى آورده باشد كه مخالف عقيده ماست، نبايد بخشى را كه موافق نظرمان است بهعنوان مؤيد نقل كنيم و مدعى شويم كه صاحب اين اثر با ما در اين عقيده مشترك است و از مطلبى كه مخالف عقيده ماست بگذريم. در اين شرايط اگر كسى به بحثهاى ما مراجعه كند و بعد سراغ آن منبع برود و اين دوگانگى را در اعتماد ما به آن منبع ببيند، بهطور كلى اعتمادش به انصاف علمى ما از بين خواهد رفت. براى نمونه، گاهى اوقات در منابع علمى، مىبينيم كه محققى، راويان يك حديث يا يك حادثه تاريخى را برشمرده و نام مؤلف كتابى را هم ذكر كرده است، ولى وقتى به آن كتاب يا منبع مراجعه مىكنيم، مىبينيم كه مؤلف، اين مطلب را در مخالفت و بهعنوان نقدى بر باورهاى شيعيان آورده و نه تأييد آن؛ در پايان هم گفته است كه اين مطلب، بنيان درستى ندارد.
در واقع مؤلف، اين مطلب را براى تخطئه عقيده مخالف نقل كرده است تا مطلب را آنگونه كه مخالفان او بدان اعتقاد دارند، ناپذيرفتنى و مردود معرفى كند. پس، نبايد چنين مؤلفى را مؤيد و همعقيده خود جلوه دهيم. در غير اين صورت، وقتى خوانندهاى در كتاب ما، مطلبى را به