32 از افراد اهل دينشناسىاند و انگيزههاى شخصى يا تخصص و مطالعاتشان است كه آنها را به دنبال اعتبارسنجى عقيدهشان كشانده است. دينشناسى هم مراتبى دارد كه در جاى خود لازم است به آن پرداخته شود. در همان حال، عمده افراد، دينپذيرند و دينشناس نيستند؛ يعنى چيزهايى را كه گفته مىشود، مىپذيرند و چندان هم دنبال دليل نمىروند.
رويكرد همدلانه
در بحثهاى عقيدتى، درصدد ويران كردن بنيانهاى فكرى مخاطب، بهگونهاى كه موجب ستيز و انعطافناپذيرى او شود نيستيم. اينجاست كه اهميت عنصر همدلى در بحثهاى عقيدتى مقايسهاى ميان مذاهب نمايان مىشود. هرگاه با فردى بيرون از دايره مذهب خود گفتوگو مىكنيم، نمىخواهيم ساختمانى از باورها را كه در طول قرنها توسط انديشمندان، فقها، متكلمان، محدثان و مورخان آنان بنا شده است، يكباره بر سرشان ويران كنيم. همين كه او احساس خطر كند كه مىخواهيد به او بگوييد همه عقايد تو و پيشينيانت نادرست و نابجاست، ناگهان خود را معلق در خلأ و فضايى تهى مىبيند و براى اينكه به چنين حالى گرفتار نشود، از ابتدا در مقابل باور و عقيده شما مىايستد و ديگر فرصت نخواهد داد كه شما عقيده خود را ارائه كنيد و او درباره آن فكر بينديشد تا دربارۀ درستى و نادرستى باورتان داورى كند.
اعتقادات مذهبى، بناى بزرگى است كه در طول تاريخ جمعيت فراوانى در آن جاى گرفتهاند. اما نياز به بررسى و بازنگرى دارد. يك