11ندارم با اين چيزها تو را كلافه ببينم. ما قرارمون اين بود كه دنبال حق باشيم؛ فرق هم نمىكند، چه اين طرف، چه آن طرف. پس نبايد اين حرفها ما را زود از پا دربياورد؛ يعنى واقعاً از اين دو بيت شعر كلافه شده بودى؟ مصطفى ابروها را بالا انداخت و درحالىكه سعى مىكرد خودش را خونسرد نشان بدهد، گفت: خودتو به اون راه نزن ليلا... خودتم مىدونى كه ظاهرش چيزى را نشان نمىدهد. خوب حرف قشنگى هم هست هر انسانى با كسى محشور مىشود كه او را دوست دارد! اما حرف من اينه كه اينها راهشون از هم جدا نيست. اصحاب پيامبر(صلى الله عليه و آله) همشون اهل نجاتند؛ همگى راهنمايان امتند؛ مثل ستارهها نور مىبخشند؛ دنبالهرو هركدام باشيم، ما هم اهل نجاتيم... . 1
ليلا با بىخيالى شانههايش را بالا انداخت و گفت: خيلى خوب داور (دور ورندار) وسط دعوا هم نرخ تعيين