45سزاوارترند موافق باشد، شيعه است. 1
اين مشتى است از خروار و اندكى است از بسيار كه در سخنان مورخان و نويسندگان بيان شده است. همين مقدار اندك شاهدى است بر اينكه گروهى از امت در روزگار پيامبر(ص) و پس از آن تا روزگار خلفا و نيز در زمانهاى بعد، به پيروى از على(ع) مشهور بودند. بنابراين واژۀ شيعه را نخستين بار پيامبر(ص) به كار برد و امت در اينباره از ايشان پيروى كرد.
اگرچه امام على(ع)، بنا بر مصالحى، در گرفتن حق خويش تسامح و تساهل ورزيد، ولى اينكه او جانشين به حق پيامبر(ص) است، به صورت يك نظريۀ ثابت اعتقادى درآمد و در وجود مردم جاى گرفت. با گذشت روزگار، بر شمار مؤمنان و پيروان آن حضرت افزوده شد و بسيارى از مسلمانان به گذشتۀ نزديك خويش باز گشتند و دوباره اذهانشان به مواضع پيامبر(ص) درباره امامت على(ع) معطوف شد. همان مطالبى كه پيامبر(ص) گاهى به صراحت و گاهى به كنايه، بر جانشينى على(ع) پس از خود ابراز مىكرد. البته كسانى هم بودند كه از همان ابتدا گرد على(ع) جمع شدند و از وفاداران ايشان در همۀ حوادث محسوب مىشدند.
تشيع پيوسته در حال گسترش بود و همگام با ورود اسلام به نقاط عالم بين مسلمانان، انتشار مىيافت. اين حقيقت، در خلال كاربست عملى اين جانشينى و در دوران كوتاه حكمرانى امام على(ع) -پس از قتل عثمان بن عفان - استحكام بيشترى يافت و در نتيجه احاديث جانشينى ايشان ميان مردم رواج يافت؛ از سيره و زهد و حكمت ايشان چيزى را دريافتند كه صحت آن منقولات را تأكيد مىكرد و آن اينكه