103و نيز مىفرمايد:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (بقره: 124)
وچون ابراهيم را پروردگارش به كلماتى چند بيازمود و او آنها را به جاى آورد، گفت: من تو را براى مردم امام قرار مىدهم. گفت: و از فرزندانم. گفت: نه، عهد من به ستمكاران نمىرسد.
همچنين فرموده است:
أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكًا عَظيمًا (نساء:54)
آيا به خاطر چيزى كه خداوند به مردم از فضل خويش داده حسادت مىورزند؟! ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان پادشاهى بزرگ عطا كرديم.
با اين وجود چرا علت تشيع ايرانيان، مفاد اين آيهها و روايتها نيست كه به صراحت بر موروثى بودن وصايت در ميان پيامبران تأكيد مىكنند؟! اين سنت خداوندى ميان همۀ امتهاست؛ چنانكه از ظاهر سخن خداى متعال كه مىفرمايد: «عهد من به ستمكاران نمىرسد»، نيز همين معنا بر مىآيد. در اين آيه، امامت، عهد خدا ناميده شده است، نه عهد مردم.
بنابراين كسى كه مىپندارد تشيع، هم منشأ ايرانى دارد و هم رنگ ايرانى، با تاريخ ايران ناآشناست؛ زيرا در ايران تا سدۀ دهم هجرى، مذهب تسنن حاكم بود و پس از آن در روزگار صفويان، تشيع فراگير