28بهسوى گروه اعزامى به يمن بازگشته، و از آنها بازخواست كرده است. بنابراين بعد از آن، افراد به رسولخدا(صلى الله عليه و آله) مراجعه، و از حضرت على(عليه السلام) شكايت كردند. نويسنده فاصله زمانى ميان خطابه غدير و ماجراى شكايت را كم كرده تا اين دو موضوع را به هم ارتباط دهد و اين تحريف طبيعىتر جلوه داده شود.
البته شايد نويسنده كتاب يا كسانى كه اين شبهه را مطرح مىكنند، اين شيوه را از «ابنكثير» آموختهباشند؛ زيرا او همانند «ابنهشام» ماجراى فوق را ابتدا از سيره ابناسحاق نقل مىكند. ولى جملات پايانى، يعنى «ثم مضى رسولالله9 على حجه، فأرى الناس مناسكهم و أعلمهم سنن حجهم»، را حذف مىكند تا معلوم نشود شكايت مردم از على(عليه السلام) و پاسخ پيامبراكرم(صلى الله عليه و آله) مربوط به قبل از مراسم حج بوده است تا خطابه پيامبراكرم(صلى الله عليه و آله) در غدير را به اين ماجرا مربوط كند و حتى بر اين حقيقت كه «خطبه نبى اكرم(صلى الله عليه و آله) در سفر اول به يمن نشانى ديگر از ولايت اميرمؤمنان(عليه السلام)» است، سرپوش گذارد.
ما معتقديم كه دفاع پيامبراكرم(صلى الله عليه و آله) از حضرت على(عليه السلام) در سفر اول ايشان به يمن نيز، جانشينى و وصايت حضرت را ثابت مىكند و سخنان پيامبر تنها به منزله دفاع معمولى از حضرت على(عليه السلام) برابر عصبانيت مردم نبوده است. در ضمن، اين واقعه، دو سال قبل از حجةالوداع، يعنى سال هشتم هجرى، به وقوع پيوسته است. 1 بنابراين هيچ ربطى به واقعه غدير ندارد.
«احمد بن حنبل» در «مسند» خود و «نسائى» در «خصائص اميرالمؤمنين» ماجراى شكايت «بريده» را اين طور نقل مىكنند: