57وادى تضاع يا الشَرقَة است و بعد الكفوء است كه از بزرگترين آبگيرهاى آن است.
اما در ابتداى نخلة اليمانيه، البوباة است كه در نزديكى غربُ السَيل الكبير واقع شده و امروزه به نام البُهَيْتة شناخته مىشود؛ زيرا زمين آن ناهموار و پرپيچ و خم است؛ بهطورى كه انسان در آنجا دچار سردرگمى مىشود.
الاَصَافِر
مسير حركت، درست از ناحيه شمالى، از الجموم يا از مرالظهران گذشته و به بيابانى يكدست و هموار، با سنگريزههايى كه رنگ آنها به سرخى مىزند، وارد مىشود. 1 سپس از ميان كوههاى كمارتفاعى عبور مىكند كه موقدات ناميده مىشود و در كتابهاى متقدمين، با نام الاصافر از آنها ياد شده است، كه با اصَافِر هَرْشِى فرق مىكند و همينطور با اصافر وادى الصفراء. در ميان اين كوههاى كمارتفاع، درههايى كوچك به وجود آمده كه به آنها الغزارى گفته مىشود. مفرد اين كلمه، غزيه است. الغُزِّيّه به معناى الملعقه مىباشد و مناسبتى در اين نامگذارى بين اين دو لغت وجود ندارد. جبال موقدات در ادبيات حجازى چهرهاى افسانهاى و اسطورهاى دارد و گفته مىشود هنگامى كه كفار، پيامبر(ص) را تعقيب مىكردند، پيامبر(ص) وقتى وارد اين كوهها شد، خداوند آتش را بر كفار برافروخت و آنها نتوانستند به پيامبر دست يابند. (اين داستان اساس تاريخى ندارد).
دشت وسيع الهَدَة
هنوز از الاصافر - كه امروز به موقدات معروف است و چندان هم وسيع نيست - خارج نشده بودم كه به سراشيبى دشت الدُعَيثَه سرازير شدم. سرزمينى پهناور در برابر ديدگانم ظاهر شد كه پهناى آن به چشم نمىآمد. اين همان دشت