27به مسئله هجرت اشاره شده است. 1
در اين آيات، هم به هجرت تاريخى اشاره شده و هم از برخى از آنها مىتوان، هجرت معنوى را استفاده كرد. بهطور كلى از مجموعه گزارشها و روايات و آيات مىتوان به اين تقسيمبندى در مورد مفهوم هجرت دست يافت. منابع مختلف به اشكال گوناگون از اين تقسيمبندى ياد كردهاند: هجرت بائده در برابر هجرت باديه؛ هجرت تأله، هجرت معنوى به سوى خدا، سنتى از سنن انبيا، فتنه و محنتى در راه ايمان، خروج از سرزمينى به سرزمين ديگر، خروج از آنچه كه مورد غضب خداوند است، به آنچه كه مورد رضايت خداوند است. مهاجر كسى است كه از نهى خدا به سوى امر و رضوان او هجرت مىكند. هجرت از قلعه جاهليت، مكه، به مدينه. هجرت از ستم به سيادت. از بندگى و بردگى به آزادى. از اضطراب و ناامنى به امنيت و آرامش. هجرت امرى دائمى و فطرى بشر است و راهى براى تعالى و تكامل فرد و جامعه.
حضرت على(ع) در نهجالبلاغه هجرت را اينگونه توصيف مىفرمايد:
وَ الْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الأَوَّلِ مَا كَانَ لِلَّهِ فِى أَهْلِ الأَرْضِ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ الامَّةِ وَ مُعْلِنِهَا لا يَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلاّ بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِى الأَرْضِ فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ. 2
و هجرت بر جايگاه ارزشى نخستين خود قرار دارد. خدا را به ايمان اهل زمين نيازى نيست، چه ايمان خود را پنهان دارند يا آشكار كنند و نام مهاجر را بر كسى نمىتوان گذاشت جز آن كس كه حجّت خدا بر روى زمين را بشناسد. هر كس حجّت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار كرد، مهاجر است.