42
هركس يك وجب به من تقرب و نزديكى جويد، من يك ذراع (به اندازه يك ساعد دست) به او نزديك مىشوم و هركس كه يك ذراع به من نزديكى جويد، من يك باع (فاصله دو دست باز) به او نزديك مىگردم و هركسى كه يك باع به من نزديك شود، من هرولهكنان به سوى او مىشتابم.
اين قرب و نزديكى تا جايى ادامه پيدا مىكند كه نهايت آن، به مقام قرب حقيقت حق به اشياء مىرسد. همانگونه كه يادآور شديم، به اين مقام، «معيت قيوميه» و «سريانيه» با جميع مظاهر وجود گويند.
بنابراين، «ولايت»، يكى از محورىترين مسائل عرفان نظرى است. عرفا براى توضيح جهان هستى، نظريه تجلى را مطرح مىكنند و معتقدند كه جهان در پرتو اسما و صفات خداوند است؛ بهگونهاى كه خداوند اسمها و اوصافى دارد كه بهوسيله آنها در جهان تجلى كرده است. ازاينرو، حقيقت اين جهان، تجلى حضرت حق و جهان، عين ظهور خداوند است. بر اين اساس، خداوند در مظهر خود، حضور و ظهور دارد. پس ميان خداوند و جهان هيچ فاصلهاى نيست، بلكه اين جهان عين ظهور و حضور خداوند است. بنابراين، هنگامى كه جهان مظهر الهى شد، انسان نيز كه جزئى از اين جهان است، مظهر حضرت حق مىشود. در اينجاست كه مفهوم ولايت معنا پيدا مىكند. به قول حافظ:
حسن روى تو به يك جلوه كه در آينه كرد
اين همه نقش در آيينه اوهام افتاد
اين همه عكس مىو نقش مخالف كه نمود
يك فروغ رخ ساقى است كه در جام افتاد
يكى از اسماى الهى، «ولى» است. همه موجودات بهمنزله آينههاى