43شكسته كوچكى هستند كه هر كدام تجلىگاه يك اسم از اسماى الهى واقع مىشوند. اما از ميان آنها، تنها انسان است كه مىتواند مظهر همه اسماى الهى شود. پس هرگاه چنين امرى تحقق يابد، «انسان كامل» معنا پيدا مىكند. انسان كامل، مظهر اسم جامع الهى است كه عرفا رفيعترين منزلت را در هستى براى او قائلند. انسان كامل، آيينه بزرگى است كه بازتاباننده همه انوار الهى است. اين انسان كامل همان «ولى الله» است كه خليفه بهحق الهى در اين عالم است. او دربردارنده همه كمالات است؛
بهگونهاىكه پيامبرى همچون حضرت موسي(ع) نيز نيازمند كمالات خضر است؛ دريا هم اگر سبوى آبى ببيند، مىخواهد آن را متعلق به خود كند تا پرتر و كاملتر شود. به قول مولانا:
در ميان بحر اگر بنشستهام
طمع در آب سبو هم بستهام
همچو داوودم نود نعجه مراست
طمع در نعجه حريفم هم بجاست
آه سرى هست اينجا بس نهان
كه سوى خضرى شود موسى روان 1
ولى حق كسى است كه در ذات و صفات الهى فانى شده است. در نتيجه، وجودش قائم به حق است. فانى در حق شدن نه به معناى محو شدن و از ميان رفتن وجود اوست، بلكه به اين معناست كه او از اوصاف بشرى مىميرد و به اوصاف الهى زنده مىشود. در حقيقت، آنچه در حضرت حق است، در وجود «ولى» تحقق مىيابد و او وجود حقانى و الهى پيدا مىكند و صفات الهى در او تجلّى و ظهور مىيابد. چون تجلّى الهى هيچگاه قطع نمىشود. پس جهان نيز هيچگاه از وجود چنين اوليايى خالى نخواهد بود.