38و ولايت گستردهترى باشد، دريافتش از حقايق غيبى و باطنى بيشتر است.
بنابراين، دايره ولايت و باطن رسولان اولوالعزم، از انبياى غير اولوالعزم گستردهتر است و اين احاطه بالذات، شأن مقام ولايت است. نبوت، اختصاص به ظاهر دارد و براى اخذ فيض، از مقام باطن خود كه ولايت باشد، كمك مىگيرد. نبى به اعتبار نبوت، مقام خلقى و ظاهرى است و ولايت، جنبه حقى و ربانى. انبيا به اعتبار مقام باطنى ولايت خود، متصل به حق و واسطه فيض هستند. پس مقام باطن آنها عين مقام ولايت آنهاست. 1 «ولايت» در اينجا، هم معناى حبى دارد و هم معناى قربى؛ چون حب ملازم قرب است، اما گاهى به معناى اوْلى به تصرف نيز است.
مولوى در شرح حديث غدير
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ» ، آنجا كه از «مولا» سخن مىگويد، همه اين معانى را اراده كرده است:
زين سبب پيغمبر با اجتهاد
نام خود و آن على مولا نهاد
گفت هر كو را منم مولا و دوست
ابن عمّ من، على، مولاى اوست
كيست مولا، آنكه آزادت كند
بند رقيت ز پايت بركند
چون به آزادى نبوتهادى است
مؤمنان را از خدا آزادى است
اى گروه مؤمنان شادى كنيد
همچو سرو و سوسن آزادى كنيد
ليك مىگوييد هر دم شكر آب
بىزبان چون گلستان خوش خضاب
بىزبان گويند سرو و سبزهزار
شكر آب و شكر عدل نوبهار 2
ولايت به اين معنا، داراى مراتب است. باطن ولايت، كنز مخفى است، ولى به حسب ظهور، داراى مظاهر و دواير گوناگونى است. تعدد آنها و