37شود؛ با كفر، محاربه و با فسق، مخالفت نمايد». 1
از مجموع اين نظريهها به دست مىآيد كه «ولايت» مورد نظر متكلمين، همانا ولايت و زعامت سياسى و اجتماعى است. متكلمين شيعه كوشيدهاند تا ولايت معنوى را پشتوانه ولايت سياسى و اجتماعى قرار دهند كه البته نظريات حاكميت سياسى آنها غلبه دارد، درحالىكه ولايت، همان امامت است.
غفلت از ولايت باطنى اهل بيت(عليهمالسلام) و برجسته كردن آن در امور ظاهرى و حكومتى سبب شد حقايق ولايت اميرمؤمنان، علي(ع) و واقعه مهم غديرخم دچار تزلزل شود و حتى برخى متكلمين شيعه، ولايت معنوى را ساخته و پرداخته اهل تصوف بدانند. البته اين غفلت با اعتراض بزرگان اهل حكمت و فقاهت همچون «علامه سيد حيدر آملى(ره)»، «علامه طباطبايى(ره)» و «امام خمينى(ره)» روبهرو شد و آنان ضمن تأكيد بر ولايت باطنى و معنوى اميرمؤمنان امامت را جداى از ولايت ندانستند، بلكه براى ولايت، وجوهى متفاوت قائل شدند. 2
ب) ولايت در عرفان
بىشك، ولايت عرفانى ريشه در تعاليم پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصوم(عليهمالسلام) دارد. ولايت عرفانى در حقيقت دريافت سرّ معرفت و پيام بندگى از ساحت «ولى الله» است كه ملازم حب و قرب خداوند متعال به بندگان و حتى همه موجودات عالم ملك و ملكوت است. ازاينرو، هر پيامبرى حامل حقيقتى باطنى بوده است و هر كدام كه داراى نبوت