37نيست. نمىتوان به مرد يا زنى كه عريان يا نيمه عريان در جامعه ظاهر مىشود، عفيف گفت. به هرحال، پوشش، نشانه عفاف است و اساسىترين فلسفه معنوى پوشش در ميان اقوام و ملل، حفظ اين ويژگى است. القاى تفكر تفكيك بين عفاف و حجاب، القايى شيطانى است؛ زيرا فاصله انداختن ميان ارزشها با نمودهاى عينى آن، به معناى نابودى ارزشها به گونهاى زيركانه و مزورانه است. معناى جدايى حجاب از عفاف و تأكيد بر عفت بدون حجاب، چيزى جز گرفتن عفت از زنان نيست. در يك جمله مىتوان گفت كه حجاب، ميوه عفاف است. فردى كه از ملكه عفاف برخوردار است،
مسلماً از درون خويش، پيام پوشش عفيفانه و حجاب را دريافت مىكند.
د) نابودى عفاف و حجاب در غرب و آثار آن
در برابر طرح نبوى، براى حضور عفيفانه زنان در جامعه، طرح ديگرى شكل گرفت كه رهآورد آن، نابودى عفاف و حجاب در جامعه است. بنيانهاى اين طرح، براساس نفى تمام تفاوتهاى ميان زنان و مردان و تأكيد بر اين تفكر است كه بايد دختران در جامعه آموزشهايى ببينند تا بتوانند همانند مردان نقشهايى را در جامعه به عهده گيرند.
خانواده اساسىترين نهاد جامعه، مورد تهاجم جدى قرار گرفت و نقش مادرى و همسرى كه از مهمترين و