38زيباترين نقشهاى عالم است، نقشى سنتى و عاملى براى محدود كردن آزادى زنان مطرح گشت.
بىحجابى و بىبندوبارى در اجتماع، از طرفى سبب تحريك غرايز مردان مىشود و از طرف ديگر ميل و رغبت و انگيزه آنها را نسبت به همسرانشان كاهش مىدهد و به اين ترتيب، بىعفتى اجتماعى سبب تضعيف بنيان خانواده مىشود.
نظريهپردازان اين تفكر، با شعار ستيز زنان با ازدواج، خانواده و مردان و فرزندان، به گمان اينكه خانواده، عرصه سلطهطلبى و استيلاى مردان بر زنان است، به
جنگ اين نهاد طبيعى و هميشه در جريان بشرى رفتهاند. آنان معتقدند كه تربيت فرزندان از سوى مادران و تعهد تماموقت زن براى استحكام پايههاى زندگى زناشويى، تلاشى بىارزش است و بايد وقت و انرژى زنان صرف توليد بازار شود.
اكنون دستاوردهاى اين تفكر را از ديدگاه زنان فرهيختهاى كه از نزديك، آثار اينگونه انديشهها را تجربه كردهاند، بررسى مىكنيم و قضاوت نهايى را به خوانندگان محترم مىسپاريم.
خانم «سوزان فالودى» در كتاب «بكلش»، درباره اينكه مجموعه اين تلاشها جز بدبختى، ارمغان ديگرى براى زن هويتباخته آمريكايى نداشته است، مىنويسد: