84و نيز در ردّ تندروى وهابيان و به كارگيرى عنوان «بدعت» مىگويد:
وممّا يؤسف انّ البعض ممّن ليس من اهل التخصص بالفقه او قرأ الفقه و لم يتضلّع به جعل من نفسه عالماً يتصدّى للفتوى، و غالباً مايقع فى الخطأ تبعاً لهواه او للاتجاه الذى سار به، فاخذ يصف الناس بالمبتدعين، و الاعمال التى لاتتنافى مع الشريعة بالبدعة، ظناً منه انّ قرائته و ثقافته العامة فى الشريعة اهلته ليقول ذلك و يتطرّف فى دعوته؛ و لذلك لم نجد اى طالب علم تضلع بالفقه و الأصول يقول بقوله او يرضى باسلوبه؛ سواء من القدامى أو المعاصرين. 1
از جمله امورى كه مايه تأسف است اينكه برخى از كسانى كه تخصص در فقه نداشته يا فقه خوانده ولى در آن تبحرى ندارند خود را عالمى به حساب آورده و متصدى فتوا شدهاند، و لذا در قالب اوقات به جهت متابعت از هواى نفس يا روشى را كه پىگيرى كرده، او در خطا مىافتد و شروع به توصيف كردن مردم به بدعتگزار كرده و اعمالى كه با شريعت تنافى ندارد را به بدعت نسبت مىدهد، به گمان اينكه قرائت و فهم عمومى در شريعت او را اهليت داده كه اينگونه بگويد و در دعوتش تندروى كند. لذا هيچ طالب علمى كه در فقه و اصول تخصص پيدا كرده را نمىيابيم كه گفته او را بگويد يا به روش او راضى باشد؛چه از افراد مقدمين يا معاصرين.