83
الناس بالأخذ بمسألة من المسائل فانّه يفضل العمل بها و يقول: يعمل بها خروجاً من خلاف من اوجبها.
وهذه اشارة دلالة على احترام بعضهم رأى البعض و ان لم يتوصل اجتهاده الى الأخذ بها... 1
اشتباه آشكارى است كه لفظ «بدعت» را بر امرى اطلاق كنيم كه بين فقهاى مسلمين در ثبوت يا نفى يا ضعف يا رجحان آن اختلاف شده يا قايل به آن بر حديث ضعيف نزد محدثان اعتماد كرده است؛ زيرا اين اطلاق سرانجام به اين نتيجه منجر مىشود كه فقهاى مسلمين - از صحابه و بعد از آنها - همگى بدعت گزارند، چون هر مجتهدى رأى خود را قوى دانسته و رأى ديگرى را ضعيف مىپندارد. اگر عايشه از باب مثال با ابن عباس در حكمى مخالف است كه او اثبات كرده ولى عايشه نفى مىكند، لازم مىآيد كه يكى از آن دو در نظر ديگرى بدعت گزار باشد و در نتيجه اين امر منجر به نسبت گمراهى فقها به يكديگر مىشود، در حالى كه اين امر هرگز اتفاق نيفتاده است، و ثابت نشده كه شخصى از فقها لفظ «بدعتگزار» را بر ديگرى اطلاق كند، بلكه امر به عكس بوده است؛ زيرا هر مذهبى در صورتى كه مردم را به اخذ به مسألهاى از مسايل ملزم نكند عمل به آن فضيلت پيدا مىكند و مىگويد: به آن عمل مىشود به جهت خروج از خلافى كه آن را موجب شده است. و اين اشاره و دلالت بر احترام رأى يكديگر دارد گرچه اجتهادش به اخذ به آن نرسيده است...