47 است خداوند ما، و شما بندگان بدى هستيد كه به طاعت او اقرار و به رسولش ايمان آوردهايد، ولى بر سر فرزندان و عترت او تاخته و تصميم به قتل آنها گرفتهايد. شيطان به شما غلبه كرد و خداى بزرگ را از ياد برديد. نابود شويد با هر آنچه مىخواهيد. همۀ ما از خدا هستيم و به سوى او باز خواهيم گشت. اينان جماعتى هستند كه پس از ايمان كافر شدند. رحمت پروردگار از ظالمان دور باد.
سخنان امام همچون پتكى گران بر وجدانهاى خفتۀ كوفيان كوبيده مىشد و عمر سعد بيمناك از ادامۀ سخنان امام، خطاب به بزرگان سپاه خود گفت: «واى بر شما! با او سخن مىگوييد؟! به خدا سوگند او پسر همان پدر است كه اگر يك روز هم سخن خود را ادامه دهد، از گفتار عاجز نشود».
شمر در همداستانى با امير خود خطاب به امام گفت: «اين چه سخن است كه مىگويى؟» امام فرمود: «مىگويم از خدا ترسان باشيد و مرا به قتل نرسانيد؛ زيرا كشتن و شكستن حرمت من جايز نيست. من فرزند دختر پيامبر شما هستم و خديجه، جدۀ من، همسر رسول خدا و پيامبر شماست كه فرمود: حسن و حسين آقاى جوانان اهل بهشتاند». 1