10 دام گسترانيدهاند تا در كربلا نه به بالا كه به سوى بلا روى! پاهايت را برهنه كن تا داغى و گدازانى سنگريزههاى آن، دستهايت را به سوى گرماى عشق لاهوت برافرازد.
مراقب باش مبادا در بازار كربلا خريدار غير او شوى؛ زيرا تا هميشه حسرت و رنجى تو را رسد كه توبهاش دل حر، و در خون غلتيدن زهير را مقتضى مىشود.
... حالا كه حاجى كربلا شدهاى، از نيمشب زينب و سرگردانى نسيمهاى نينوايى فرات و شيدايى خيمهنشينان توحيد آغازكن.
آرام چشمهايت را ببند و باز كن.
... لبيك زبانت را به ميثاق بگردان و آهسته و عاشقانه بگوى لبيك، لبيك، لبيك يا حسين!