60
يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللهِ بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ عَلَيه بِقَوْلٍ وَلا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ. 1
هركس پادشاه ستمگرى را بنگرد، كه حرام خدا را حلال كرده، دين خدا را فرو افكنده، با سنّت پيامبر خدا مخالفت مىكند و در ميان مردمان با گناهكارى و ستم حكم مىراند، سپس با سخنرانى و اقدام بر او نشورد، سزاوار است كه خداوند آن كس را نيز به سرانجام [خوارى و عذاب] آن پادشاه دچار سازد و به تحقيق مىدانيد كه اين گروه (حاكمان وقت) از شيطان پيروى مىكنند.
بنابراين، اوضاع زمان امامحسن(ع) با شرايط زمان امامحسين(ع) متفاوت بود؛ يعنى معاويه ميگفت: من حاضرم به كتاب خدا و سنت پيغمبر و سيره «خلفاى راشدين» صددرصد عمل كنم و براى خود جانشينى معين نكنم. البته امامحسن(ع) به ماهيت معاويه خوشبين نبود و چنانچه در آن اوضاع صلح را نميپذيرفت، امروز در تاريخ محكوم ميشد. اكنون تاريخ، معاويه را محكوم مىكند؛ زيرا او همه اين شروط را پذيرفت و تنها از ديد سياسى پيروز شد و هنگامى كه بر مسند خلافت و قدرت نشست، اين شرطها را زير پا گذاشت و به هيچيك از آنها عمل نكرد و آشكار ساخت كه آدم دغلباز و مردى صددرصد سياستمدار است و چيزى جز سياستمدارى در وجودش نيست. هنگامى كه او به كوفه آمد به صراحت گفت:
مردم كوفه! من در گذشته با شما نجنگيدم براى اينكه شما نماز بخوانيد، روزه بگيريد، حج بكنيد، زكات بدهيد، «
ولكن لآمُرَ عليكم» 2؛ «من جنگيدم براى اينكه امير و رئيس شما باشم».
معاويه در زمان امامحسن(ع) دست به كارى نزد كه ماهيتش را آشكار كند و