18حضرت نجمه عليها السلام خود در اينباره مىفرمود:
لمّا حَمَلْتُ بابْنى الرِّضا لَمْ اشْعر بِثِقل الحَمْل و كنتُ اسْمَعُ فِى مَنَامِى تَسْبِيحَاً وَتَهْلِيلاً وَتَمْجِيداً مِن بَطْنى فيُفْزَعُنى ذلك ويَهُولُنى فاذا انْتَبهتُ لَمْ اسْمَعْ شَيئَاً. 1
يعنى وقتى كه به فرزندم رضا عليه السلام حامله شدم، از سنگينى و آثار حمل چيزى حسّ نمىكردم، امّا دائماً در خواب خويش، صداى تسبيح و تهليل و تمجيد را از شكم خويش مىشنيدم، كه باعث هول و هراس من مىشد همين كه بيدار مىشدم، چيزى نمىشنيدم.
نيمههاى شب يازدهم ذىالقعده به فجر طالع و سپيدۀ صادق نزديك مىشد. قدوسيان در عالم عرش، نواى خُلد سرداده بودند و كروّبيان آماده همنوايى با ايشان گشته و اهل خانه موسى بن جعفر عليه السلام در كنار روضه نبوى (ص) در همان حالى كه حضرت در حال مناجات بود، منتظر قدوم رضاى اهل بيت عليهم السلام بودند. چشمان منتظر حضرت حميده عليها السلام و بانوان اهلبيت عليهم السلام به سوى حجرۀ محل استراحت حضرت نجمه دوخته