52
وقد يقال: لمّا كان له(ص) جهتان: جهة ملكية يستفيض بها و جهة بشرية يفيض بها جعل الإنزال على روحه(ص)؛ لانّها المتصفة بالصفات الملكية التي يستفيض بها من الروح الأمين. 1
و گاهى گفته مىشود: چون كه براى پيامبر(ص)دو جهت است؛ جهت ملكوتى كه از آن جهت فيض مىبرد و جهت بشرى كه به آن فيض مىرساند. لذا قرآن بر روح او نازل شده است، به جهت آنكه روح او متصف به صفات ملكوتى است كه با آن از روحالامين فيض را مىگيرد.
پرفسور ابوبكر غزنوى مىگويد:
قال بعض الناس: انّ النبي(ص) كان بشراً و لم يكن نوراً، و قال بعضهم: كان نوراً و لم يكن بشراً، و كلا القولين مبنيان على الإفراط و التفريط. و الذي نطق به القرآن انّه بشر و نور أيضاً لقوله تعالى:
قُلْ سُبْحٰانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاّٰ بَشَراً رَسُولاً
،و قال:
قَدْ جٰاءَكُمْ مِنَ اللّٰهِ نُورٌ
،و المسلك الصحيح انّه(ص) مع كونه بشراً كان نوراً مجسماً من الرأس إلى القدم. 2
برخى از مردم گفتهاند: همانا پيامبر(ص) بشر است نه نور،و برخى نيز گفتهاند: او نور است نه بشر، و هر دو قول مبنى است بر افراط و تفريط. و آنچه كه قرآن بر آن نطق كرده اينكه او بشر است و نور؛ به جهت قول خداوند متعال: (بگو منزه است پروردگار من آيا من جز بشر فرستاده شدهام). و فرمود: (بهطور حتم از جانب خداوند بر