14« ويژگيهاى مربوطه »اش، بگذشت...،
15 خرداد سال 42 نيز با همۀ بركات و ناگواريهايش سپرى گرديد... و در آستانۀ سال45، اين نگارندۀ مستوجب غفران ربّ العالمين پس از چند ماهى توقّف در زندان « قزل قلعۀ » ساقى! آزاد گشته و علىرغم سپردن ضمانت كتبى مبنى بر عدم خروج از حوزۀ قضايى تهران! به منظور ايراد سخنرانى به مناسبت دهۀ آخر صفر به اهواز رفته و از آنجا نيز بدون جواز و تذكره!! با عنايت به مفهوم مخالف: «كَفى بِالمَرْءِ خِيانَۀً انْ يَكونَ اميناً لِلْخَوَنَۀِ»؟! نه تنها از حوزۀ قضايى تهران كه به شوق زيارت عتبات عاليات در اربعين حسينى، از مرزكشور خارج گشته و با رودررويى با يك سرى مصائب و دشواريهاى فراوان بالاخره با پشتوانۀ عنايات الهى و الطاف ائمّۀ اطهار(عليهم السلام)، به عراق رسيده و به توفيق زيارت مرقد مطهّر امامان معصوم(عليهم السلام) نائل آمدم...
در « نجف اشرف » ضمن ملاقات و مذاكره با مراجع عظيم الشّأن شيعه و اساتيد و استوانههاى علم و فقاهت، بارها با مفخر جهان اسلام، يعنى مرجع شهيد آيۀ الله سيّد محمّد باقر صدر تماس حاصل نموده و از خرمن دانش و فضل و اخلاق و كمالاتش خوشهها چيده و بهرهها برگرفتم!...
در يكى از اين ملاقاتها كه عدّهاى از شاگردان و ارادتمندانش نيز حضور داشتند، به مناسبت از « مالك بن نبى » به عنوان يكى از بزرگترين انديشمندان، محقّقان و اسلام شناسان معاصر دنياى اسلام، ذكرى بهميان آمد!، و اين دوّمين بارى بود كه در طول زندگى نام و وصف « مالك » را مىشنيدم، امّا آنگاه مجذوب و شيفتۀ اين نويسنده و متفكّر بزرگ و برخاسته از كشور قهرمان و پرافتخار الجزاير گشتم كه شهيد صدر ضمن توصيف فراوان از وى، روى يكى از آثار منتشر شدۀ او به نام « الظاهرۀ القرآنيه »! (كتاب حاضر) دست گذارد و فرمود:
«من اين كتاب را با دقّت و همراه با اعجاب و تحسين مطالعه نمودم؟!».... بديهى است كه من نمىتوانستم ازكنار اثرى كه شخصيّت ممتاز و