33خيره سر وهّابى پر شده و همگى تحت تأثير سخنان محمّدبن عبدالوهّاب براى تقديم جان خود در راه اجراى فرمان او مهيّا هستند، شيوخ قبايل را فرا خواند و در يك جلسۀ كاملاً سرّى با وعدههاى فريبنده، افكار آنها را به سوى خود جلب كرد و نخستين سخنرانى رسمى خود را اينگونه آغاز كرد:
«من اينك صاحب اردويى هستم كه مىتوانم آنچه در دل نهان دارم، صريحاً بر زبان آورم.
هدف من از گردآورى اين سپاه اين است كه از دارالخلافۀ خود - كه عبارت از درعيه و نجد باشد - با نيرويى مقتدر و شكست ناپذير حركت نموده، همۀ شهرها و آبادىها را به تصرّف خود در آوريم، احكام و عقايد خود را به آنها بياموزيم، در پرتو عدالت و انصافى كه به آن متّصف هستيم، بغداد را با همۀ توابعش به دست آوريم.
براى تحقّق بخشيدن به اين آرزو، ناگزير هستيم كه عالمان اهل سنّت را كه مدّعى پيروى از سنّت سنيّۀ نبويّه و شريعت شريفۀ محمّديّه هستند از روى زمين برداريم. 1