59هفتاد و دو آراسته از شحنهى عشق
هفتاد و دو خونين شقايقهاى اين خاك
گلهاى در خون سركشيده تا به افلاك
هفتاد و دو مظلوم ظالم كش رسيده
هفتادو دو صبح برنگ خون دميده
اى وسعت صحراى جاويدان محرّم
اى رويش انديشهى قرآن محرّم
ما را ببر در سورههاى جاودانت
در آيههاى روشن هستى نشانت
ما را ببر آنجا كه حق آيينهدار است
آنجا كه دل مرآت بىرنگ غباراست
ما تشنهى آب زلال كربلاييم
ما رهرو هموارهى خون خداييم
ظالم هجوم آرد اگر، درهم نگرديم
سرويم و در پيش ستمگر خم نگرديم
ما آتشيم و رويمان خونرنگ باشد
خاموشى ما مرگ ما و ننگ باشد
ما زاده صبحيم و باشب در نبرديم
هرگز نيندازيم تيغ از كف، كه مرديم
مرد جهاد و مرد ميدان رشادت
تصوير ما پيداست در قاب شهادت
اى ابتداى بيكران ماه محرّم
اى امتداد آسمان ماه محرّم