48داشتهاند، به ايران فرستاده است - مىنويسد:
فدايت شوم! اليوم، كه جمعه 24 شهر محرم الحرام است، در شهر جدّه به سلامتى مشغول دعا هستم و اين جمعۀ چهارم است كه بر ما گذشته در اين شهر. و [ اين شهر] بسيار بد آب و هواست و معلوم نيست كى از اين شهر خراب بيرون خواهيم رفت. كشتى نيست نقداً، تا كى بيايد. بايد كشتى بنشينيم، در روى دريا سير كنيم تا قريب بيست روز به ايران برسيم: به بوشهر و شيراز و اصفهان و كاشان و قم. چه كنيم؟ جاى احِبّا خالى است.
الحال، در عجم مردم تمام به تعزيهدارى و روضهخوانى اشتغال دارند؛ در اينجا ما در ميان اين سنّيان گرفتاريم و شب و روز صداى دايره مىشنويم چه كنيم؟!
همچنين در نامهاى خطاب به برادرش، شيخ مرتضى، نوشته است:
الآن چهل روز است كه در اين شهر جدّه گرفتاريم... نه آبى... نه درختى... نه بهارى.
روزى نيم قِران پول آب مىدهيم، نمىشود خورد. از حشرات و چرك لباس نزديك است بميريم. نه مىميريم كه جانمان خلاص شود، نه به يك آب و هواى خوبى مىرسيم كه لااقل چشممان باز شود. چه بگويم؟ دنياست! 1
در دورانهاى گذشته موضوع امنيت سفر و راه يكى از مشكلات اساسى حج بوده است و در برخى سالها فقيهان به تحريم سفر از بعضى راهها فتوا مىدادهاند. شيخ آقا بزرگ تهرانى در ذريعه رسالهاى را معرفى كرده است بدين نحو:
فتاوى العلماء في حرمة السفر إلى الحج من طريق الجبل. في رسالة مختصرة مطبوعة بطهران في شعبان 1320. 2
علامه محمد خان قزوينى در وصف سفر حج استادش حاج شيخ فضل الله نورى به سال 1319 ق، و ناامنى راه مىنويسد:
... و از جمله چيزهايى كه آقاى ميرزا ابوالحسن خان معزىٌّ اليه راجع به اين سفر حكايت مىكنند اين است كه در يكى از منازل راه (لابد راه جبل) دزد به قافلۀ