51جواهرات سلطان محمود مشغول شدند، جز يكنفر وآن كسىنبود جزاياز.سلطان محمود لحظهاى پشت سر خود را نگريست، كسى را نديد جز اياز. از او پرسيد تو چرا به جمع جواهرات نپرداختى؟ سعدى پاسخ اياز را چنين زيبا و دلنشين به نظم در آورده است:
من اندر قفاى تو مىتاختم
سه) حرمت
يكى از آيات قرآن با صراحت از حرمت مكه گفته است. اين حرمت از جانب خداست؛ يعنى خداوند براى مكه حرمت قائل شده است. بر اساس عقايد اسلامى و قرآنى همه چيز ملك خداست و خدا مالك تمام امور است. اما اگر ربوبيت يا الوهيت خودش را به امر خاصى اختصاص داد، نشان از احترام و عنايت خاصى است كه خداوند به آن امر دارد نه اين كه ربوبيتش محدود به آن باشد.
إِنَّمٰا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هٰذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهٰا وَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ . 1
«به من فرمان داده شده كه پروردگار اين شهر را بپرستم، شهرى كه خداوند حرمتش نهاده و مأمورم كه از مسلمانان باشم خداوندى كه همه چيز از آن اوست.»
اين آيه به دو وجه حرمت و فضيلت مكه را نشان مىدهد 2: يكى اين كه با صراحت از حرمتى كه خدا براى شهر مكه قرار داده سخن مىگويد و ديگر اين كه «رب» به اين شهر اضافه شده است، در حالى كه خداوند رب العالمين است.
مكه مكانى با حرمت الهى و حرم خداست؛ مكه محل مأمنى است كه خدا آن را