54بود.
چنانكه خود عبد المطلب، در كشاكش دو نيروى قوى «ايمان و عقيده»، «عاطفه و علاقه» قرار گرفته بود، و اين جريان در روح هر دو، يك سلسله ناراحتىهاى جبرانناپذير پديد آورده بود. ولى چون مشكل به صورتى كه بيان شد، حل گرديد، «عبد المطلب»، به اين فكر افتاد كه بلافاصله اين احساسات تلخ را به وسيلۀ ازدواج عبد اللّٰه با آمنه جبران كند، و رشتۀ زندگى او را كه به سرحد گسستن رسيده بود؛ با اساسىترين رشتههاى حيات پيوند دهد.
از اين جهت، عبد المطلب هنگام مراجعت از قربانگاه، در حالى كه دست فرزند خود را در دست داشت؛ يكسره به سوى خانۀ «وهب بن عبد مناف بن زهره» رفت و دختر او «آمنه» را، كه به پاكى و عفت معروف بود، به عقد عبد اللّٰه درآورد؛ و نيز در همان مجلس، «دلاله»، دختر عموى «آمنه» را خود تزويج كرد و «حمزه» عمو و هم سال پيامبر صلى الله عليه و آله ، از او متولد گشت. 1
عبد المطّلب، براى زفاف وقتى را معين كرد، و پس از فرارسيدن آن، مراسم عروسى بر حسبِ معمولِ قريش، در خانۀ «آمنه» برقرار شد؛ و مدتى عبد اللّٰه و آمنه باهم بودند، تا آن كه عبد اللّٰه براى تجارت به سوى شام رهسپار شد و در موقع مراجعت به شرحى كه خواهيد شنيد، از جهان رخت بربست.
مرگ عبد اللّٰه در «يثرب»
عبد اللّٰه از طريق ازدواج، فصل نوينى از زندگى به روى خود گشود، و شبستان زندگى خود را با داشتن همسرى، مانند آمنه، روشن ساخت، و پس از چندى براى تجارت، راه شام را همراه كاروانى كه از مكه حركت مىكرد، در پيش گرفت. زنگِ حركت نواخته شد و كاروان به راه افتاد و صدها دل را نيز همراه خود برد. در اين وقت آمنه دوران حاملگى را مىگذراند. پس از چند ماه، طلايع كاروان آشكار گشت؛ عدهاى به منظور استقبال از خويشان و كسان خود،