36مكه ترك گفت، گاه گاهى، براى ديدن فرزند خود آهنگ مكّه مىنمود. در يكى از سفرهاى خود كه شايد نخستين سفر وى بوده، وارد مكه شد، و خانه را خالى از اسماعيل ديد. در آن هنگام، اسماعيل يك مرد برومند شده و با زنى از «جرهم» وصلت نموده بود. از همسرش پرسيد: شوهرت كجاست؟ وى پاسخ داد: به شكار رفته است. سپس از او پرسيد: غذائى داريد؟ گفت نه، ابراهيم از خشونت و بىمهرىِ همسر فرزند خود، بسيار دلتنگ شد. گفت هر موقع اسماعيل برگشت از طرف من سلام برسان؛ و بگو آستان خانهات را تغيير بده و از همانجا دو مرتبه به مقصد خود برگشت.
اسماعيل، از مقصد خود بازگشت؛ بوى پدر را استشمام نمود و از گفتگوى همسر يقين كرد كه آن شخص پدرش ابراهيم بوده، و از مقصود پدر آگاه شد و فهميد كه پدرش امر نموده كه همسرش را طلاق دهد و ديگرى را انتخاب نمايد. زيرا چنين همسرى شايستگى و لياقت همسرى وى را ندارد. 1
گاهى ممكن است سئوال شود، چرا ابراهيم با طىّ چنين مسافت صبر ننمود تا فرزندش از شكار برگردد، و چگونه حاضر شد با طىِّ صدها فرسنگ، بدون ديدار فرزند برگردد.
تاريخنويسان، مىنويسند كه اين عجله براى اين بود كه به ساره قول داده بود بيش از اين معطل نشود؛ براى اينكه از قول خود تخلّف ننمايد، بيشتر معطل نشد. پس از اين سفر، بار ديگر ابراهيم از طرف خدا مأمور شد كه آهنگ مكّه نمايد. و كعبه را كه در طوفان نوح ويران شده بود بنا كند، و قلوب اهل توحيد را به آن نقطه متوجه سازد.
قرآن شهادت مىدهد كه بيابان مكه، در پايان عمر ابراهيم عليه السلام پس از ساختن كعبه، به صورت شهر درآمده بود. زيرا ابراهيم عليه السلام پس از خاتمۀ كار، از خداوند عالم چنين درخواست كرد:
«پروردگارا! اين شهر را مأمن قرار بده، من و فرزندانم را از عبادت بتان دور