21
رفتهاى، مكه ديده آمده بازمحنتِ باديه خريده به سيم
و چرا بدو تعليم مىدهد كه: اگر بار ديگر به حج رفتى بايد هنگام احرام گرفتن، جز خدا همه چيز را بر خود حرام كنى! وقتى لَبَّيْك مىگويى بايد پاسخ پروردگار را بشنوى! وقتى در عَرَفات ايستادى بايد حق را بشناسى و منكر خود گردى! وقتى گوسفند مىكشى بايد نخست نفس شوم را قربانى كنى! اين است حج مقبول!
آن تعليمات فقهى، آن دستورالعملهاى اخلاقى، آن حديث شريف، اين اندرزهاى عارفانه، همه را بايد به خاطر سپرد و پى در پى در ذهن تمرين كرد. تمرين از پسِ تمرين. اما همينكه جمع يكصد و پنجاه نفرى يا پانصد نفرى در فرودگاه جده پياده شد، مانند جوى آبى باريك به رودخانهاى يا بهتر بگويم به دريايى خروشان مىپيوندد.
خوب كه مىنگرد مىبيند همۀ خيالها نقش بر آب است.
اجراى آن تمرينهاى ذهنى، فراغتِ خاطر و حضور قلب مىخواهد. حضور قلب نيازمندِ تفكُّرِ عميق است و تفكر مستلزم خلوت.
در اين دشت پرخروش، جاى نشستن نيست تا چهرسد