67شود و يكى از آنها بخواهد جسمى را به حركت در آورد و ديگرى بخواهد همان جسم را در همان زمان، ساكن و بىحركت نگاه دارد، اگر مراد هيچكدام از آنها حاصل نشود، هر دو عاجز خواهند بود. اين در حالى است كه واجبالوجود هرگز ناتوان نمىشود، و محال است مراد هر دو واقع شود؛ زيرا سكون و حركت با هم متضادند. و اين محال فقط در فرض تعدد خدايان پيش مىآيد، پس فرض خدايان متعدد محال است. اگر مراد يكى از آن دو حاصل شد و مراد ديگرى نشد، آن خدايى كه پيروز شود، همان خداى واجبالوجود است و ديگرى كه شكست خورده، ممكن است؛ زيرا محال است كه واجبالوجود، مقهور و شكست خورده باشد. به همين دليل فرموده است: وَ لَعَلاٰ بَعْضُهُمْ عَلىٰ بَعْضٍ سُبْحٰانَ اللّٰهِ عَمّٰا يَصِفُونَ ؛ «و حتماً بعضى از آنان بر بعضى ديگر تفوّق مىجستند. منزه است خدا از آنچه وصف مىكنند». يعنى خداوند از چنين اوصافى از قبيل فرزند و شريك منزه و مبرّاست و بسى مبرّاتر از آنچه مىگويند. عٰالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهٰادَةِ ؛ يعنى «آنچه را از ديد