58
أَ فَرَأَيْتُمُ اللاّٰتَ وَ الْعُزّٰى * وَ مَنٰاةَ الثّٰالِثَةَ الْأُخْرىٰ * أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثىٰ * تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزىٰ * إِنْ هِيَ إِلاّٰ أَسْمٰاءٌ سَمَّيْتُمُوهٰا أَنْتُمْ وَ آبٰاؤُكُمْ مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ بِهٰا مِنْ سُلْطٰانٍ (نجم: 19-23)
به من خبر دهيد از لات و عزّى و منات، آن سومينِ ديگر آيا [به خيالتان] براى شما پسر است و براى او دختر؟ در اين صورت، اين تقسيمِ نادرستى است [اين بتان] جز نامهايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كردهايد [و] خدا بر [حقّانيت] آنها هيچ دليلى نفرستاده است... .
آيا اين فرزندانِ ادّعايى، شفيعانى بيش نبوده و در ديدگاه مشركان بر جهان هستى هيچ تأثيرى نداشتهاند؟ اگر مراد اين بود، پس چرا به آنها پسران و دختران خدا مىگفتند؟ آيا اين مطلب بر اين معنا دلالت ندارد كه نوعى تجانس و اتحاد ميان خداى پدر و خدايان فرزند وجود داشته است؟