22است سپس پادشاهى مىشود».
و اما ذيل حديث در آن احتمالاتى است كه بر هيچ كدام از آنها نمىتوان اعتماد كرد، مگر با دليل روشن كه مفقود است.
نتيجه اينكه تفسير جمله « ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم » به تابعين و تابعين تابعين تفسير به رأى بوده و دليلى بر آن دلالت ندارد.
ثالثاً: بر فرض كه مقصود از حديث عبدالله بن مسعود عصر صحابه و تابعين و تابعين تابعين باشد بايد ملاحظه شود كه ملاك در خيريت زمان آنان چيست؟ ممكن است كه مقصود و ملاك از آن انتشار اسلام در روى زمين و غلبه آن بر بت پرستى است، كه در نتيجه بسيارى از افراد به دين مبين اسلام گرويدند، و اين واقعه در سه قرن اول اسلام تحقق يافت و تمدن اسلامى نيز در اين سه قرن شكل گرفت، و در اين مسأله جاى هيچ شك و شبههاى نيست.ولى سلفىها از حديث عبدالله بن مسعود اين معنا را اراده نمىكنند، بلكه «خيريت» در آن را به معناى طهارت سه قرن و مرجعيت دينى در جانب عقيده و شريعت تفسير كرده و افراد آن زمان را منزه از هر چيزى دانستهاند كه موجب خدشه در دين و رفتار آنان مىشود. مضافاً به اينكه آنان را مرجع در تفسير قرآن و شناخت معانى و اغراض آن دانسته و به تفسير ديگران هنگام اختلاف اعتنايى ندارند، در حالى كه مطابق احاديث صحيح السند، پيامبر(ص) امت خود را به كتاب خدا و عترتش اهل بيتش سفارش كرده و آن دو را مرجع دينى معرفى كرده است، آنجا كه فرمود:
يا أيّها الناس قد تركت فيكم ما ان