23اعتراف كرده كه اين مرسل تمام رجالش ثقه بوده و حكم رجال بخارى و مسلم را دارد، و براى آن سندى است متصل كه رجالش رجال صحيح مىباشد، كه از آن جمله عبدالمجيد بن عبدالعزيز بن ابى رواد است و اين حديث را جمعى از حافظان تصحيح كردهاند، ولى در نظر البانى صحيح نيست؛ زيرا با روش او سازگارى ندارد همانگونه كه گذشت!!! و لذا او ادعاى آوردن حجت كرده و تظاهر به تضعيف ابن ابى روّاد نموده كه در اين تضعيف به واقع نرسيده است.
و بر فرض ضعف ابن ابى روّاد چرا البانى در حديثش راهى را نپيموده كه در حديث اول پيموده و ما آن را شرح داديم و حال سند ضعيفش كه از هر جهت مشكل دارد را تفصيل داديم؟ و اينكه تفسير آن چيست؟ يا اينكه اين كار تعصب و احساسات بىهدف است؟ و عبدالمجيد همين كسى است كه البانى در اينجا به تضعيفش اعتماد كرده و در جاى ديگر تناقضگويى مىكند. در آنجايى كه ذهبى درباره او در كتاب (سير اعلام النبلاء، ج 9، ص434) گفته است...
پس تأمل كنيد كه چگونه البانى راه هواى نفس و مزاجىبودن را در تصحيح و تضعيف پيموده و با علم جرح و تعديل به حسب آنچه رأيش ابراز مىدارد بازى مىكند. و تمام آنچه را گفتم نشانگر آن است كه او اهليت اشتغال به اين علم شريف را ندارد كه تصحيح و تضعيف نمايد، و جايز نيست بر كسى كه بر قول او اعتماد كند به جهت آنچه گذشت.