20
والتضعيف حسب الهوى و استطالته على العلماء و افاضل المسلمين، كل ذلك عقوبة من الله له و هو لايشعر، فهو من الذين
(يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً)
ألا ساء مايظنون. نسأل الله العافية مما ابتلاه به، و نعوذ بالله من كل سوء، و صلّى الله على سيدنا محمّد و آله الأكرمين. 1
آنچه را كه من در اينجا اقرار مىكنم اينكه البانى شخصى است كه در تصحيح و تضعيفش مورد اعتماد نمىباشد، بلكه در اين زمينه انواعى از تدليس و خيانت در نقل و تحريف كلمات علما دارد، با جرأتش بر مخالفت اجماع و بر ادعاى نسخ بدون دليل. و اين به جهل او به علم اصول و قواعد استنباط باز مىگردد. او ادعا مىكند كه با بدعتها همچون توسل به پيامبر(ص) مىجنگد و با درود بر پيامبر(ص) و قرائت قرآن بر ميت مخالف است، ولى مرتكب قبيحترين بدعتها با تحريم حلال الهى و دشنام دادن مخالفان خود با بدترين دشنامها شده است، خصوصاً اشاعره و صوفيه، و حال او در اين مورد همانند حال ابن تيميه است؛ متعرض مردم شده و طائفهاى از علما را تكفير كرده و طائفهاى ديگر را بدعت گزار معرفى كرده است،ولى خودش دو بدعت گذاشته كه قبيحتر از آن وجود ندارد: يكى اعتقاد او به قديم بودن عالم كه بدعت كفرى است - پناه به خداى متعال - و ديگرى انحرافش از على(ع). و بدين جهت است كه علماى عصرش او را منافق خواندهاند؛ به جهت قول پيامبر(ص) به على(ع): (دوست ندارد تو را به جز مؤمن و دشمن ندارد