41وى و پيروانش، دسيسههاى خود را گستردند و شورشى مردمى بر ضد عثمان به راه انداختند تا اينكه سرانجام با نيرنگهاى خويش توانستند به برخى هدفهاى خود برسند و عثمان محبوس را در خانهاش بكشند.
آنان پس از رسيدن علىبنابىطالب(ع) به خلافت، خود را در جرگۀ ياران وى جا زدند. ابن سبا آشكارا درباره علىبنابىطالب غلوّ مىكرد، به رجعت باور داشت، و على را وصى پيامبر(ص) و « دابّة الأرض» مىدانست. اين نظرات نزد شيعيان على پذيرفته بود و از وى پيروى مىكردند.
براى نمونه، طبرى در تاريخش به سند خود از سيف، از عطيه، از يزيد فقعسى آورده است كه عبداللهبنسبأ يهودى از اهل صنعا و مادرش سياهچهره بود. در زمان عثمان مسلمان شد، سپس به گمراه كردن مسلمانان در سرزمينهاى گوناگون از حجاز تا بصره، سپس كوفه و شام پرداخت. در شام كسى را همراه خويش نيافت و شاميان او را بيرون كردند. به مصر رفت و در ميان مصريان عمامه بر سر بست. در گفتههايش چنين آمده است:
شگفتا از كسى كه مىپندارد عيسى بازمىگردد، اما بازگشت محمد را تكذيب مىكند؛ خداوند -عزّوجلّ- گفته است: (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرٰادُّكَ إِلىٰ مَعٰادٍ) (قصص: 85) 1؛ پس محمد در بازگشتن از عيسى شايستهتر است.
اين سخن را از وى پذيرفتند و او نظريه رجعت را براى آنان بنياد گذارد و آنان در اين باره به گفتوگو پرداختند. او مىگفت: «هزار پيامبر