78
مَن فِي البَرِّ وَالبَحرِ مِمَّن يَحُجُّ و مِمَّن لا يَحُجُّ مِن تاجِرٍ وَ جالبٍ وَ بايِعٍ وَ مُشتري وَ كاسِبٍ و مِسكينٍ وَ قَضاءِ حَوائجِ اهلِ الاطرافِ وَ المَواضِعِ المُمكِنِ لَهُمُ الاجتِماعُ فيها كذلِكَ
(لِيَشْهَدُوا مَنٰافِعَ لَهُمْ...).
1
فلسفه حج، رفتن به مهمانى خدا و طلب كردن ثواب بسيار و بيرون شدن از همه گناهانى است كه از انسان صادر شده و براى اين است كه از گناهان گذشتهاش توبه نمايد و نسبت به آيندهاش تجديد عمل كند [راه و روش صحيح براى آينده انتخاب نمايد] و نيز در حج، انسان، موفق به بذل مال مىشود و بدن آدمى به زحمت مىافتد و در مقابل اجر مىبرد و انسان را از شهوتها و لذتها باز مىدارد و به وسيله عبادت به درگاه خداى عزوجل نزديك مىشود و آدمى را به تواضع و فروتنى و اظهار ذلت در برابر آن بارگاه وامىدارد. حج دائماً انسان را دچار سرما و گرما و ايمنى و خوف [خاطر جمعى و ترس] مىكند و به اين حوادث عادت مىكند. و نتيجه آثارش اين است كه در عبادت دسته جمعى همه مردم سود مىبرند و با رغبت [اميد] و ترس به سوى خدا رو مىآورند.
نتيجه ديگرش اين است كه قساوت را از قلب و خشونت [بىباكى] را از نفس و نسيان را از دل مىزدايد و اميد و ترس را از غير خدا بريده، آدمى را به عمل وامىدارد و حقوق خدا را تجديد كرده، نفس را از فساد جلوگيرى مىكند. و منافع همه كسانى كه در شرق و غرب عالم و يا در خشكى و يا در دريا زندگى مىكند - چه آنهايى كه به حج آمدهاند و چه كسانى كه به حج نيامدهاند - از حج تأمين مىگردد. زيرا در موسم حج، آمد و شد [رفت و آمد] تاجران و واردكنندگان و فروشندگان و مشتريان و كاسبان و مسكينان است. در حج، حوايج محتاجانى كه از اطراف آمدهاند و مكانهايى كه در آنها اجتماع حجاج در آنها ممكن است برآورده مىشود. اينها منافعى است كه حج براى بشر دارد. (لِيَشْهَدُوا مَنٰافِعَ لَهُمْ...) .