174با شنيدن اين حرف، بىاختيار به زبانم مىافتد: اين هم كه شد، همان ازدواج موقت خودمان! به قول ما ايرانىها خودش را بيار، اسمش را نيار!
همانطور كه سرگرم صحبت هستيم، به نزديك محل استقرار امام جماعت مىرسيم. هر كداممان از قفسه، قرآنى برمىداريم و مىنشينيم. عثمان ادامه مىدهد: برخى علماى ما نيز همين را گفتهاند؛ يعنى اين همان متعه است و جايز نيست و فقط اسمش را عوض كردهايد 1؛ ولى مجمع الفقه در پاسخ مىگويد چون محدوديت زمانى ندارد، متعه نيست و حلال است. حتى گفتهاند اگر مرد به نيت اينكه براى مدت معينى با زنى زندگى كند، با او ازدواج كند و بعد از همان مدت معين، او را طلاق دهد، ازدواجشان صحيح است. البته به شرط اينكه قصد خودش را ابراز نكند و پنهان نگه دارد. 2با تعجب به چهره عثمان خيره مىشوم و مىگويم: يعنى اگر ازدواج موقت با نيرنگ و فريب انجام شود، درست و حلال است، ولى اگر مرد از روز اول با صداقت بگويد تا فلان مدت با هم زندگى مىكنيم، غلط و حرام؟! چرا صدها سال سعى كردهاند متعه را حرام معرفى كنند و حالا اين همه دست و پا مىزنند حلالش كنند، ولى اسمش را نياورند؟! اصلاً آقا عثمان! اگر ازدواج مسيار حلال است، چرا از صدر اسلام تا هشت سال پيش، خبرى از آن نبود؟ 3عثمان قرآن را باز مىكند، با لبخند سرش را تكان مىدهد و مىگويد: