20نظريۀ دوم تا حدى نظريۀ مقبولى است و آن اين كه پيامبر، موضع مثبت داشته و نسبت به مسائل حكومتى بىتفاوت نبوده، ولى اگر شيوه حكومت بر اساس شورا بود، بايد پيامبر(ص) در كلمات خود به اين امر اشاره فرموده، شرايط و ضوابط شورا را به نحو دقيق تبيين نمايد و براى آموزش دادن مسلمانان، آن را در طول زندگى خود به صورتهاى عملى پياده كند تا مسلمانان پس از درگذشت او دچار حيرت و سرگردانى نشوند، در حالى كه در كلمات پيامبر(ص) و احاديث و تاريخ زندگانى او، نص صريحى بر اين كه نظام حكومت، نظام شورايى است، ديده نمىشود، حتى بعد از خليفه اوّل شيوۀ تعيين خليفه، غالباً بر اساس شورا نبوده، بلكه با تعيين خليفة قبلى، فردى زمام امور را به دست مىگرفته است.
حكومت در اسلام، فصلى كوتاه و گذرا نيست كه با يك جمله «وَ أَمْرُهُمْ شُورىٰ بَيْنَهُمْ» 1پايان پذيرد، بلكه بخشهاى گستردهاى از احكام و امور را دربر مىگيرد، كه عنايت پيامبر را براى تبيين جزئيات و شرايط، مىطلبد.
طبعاً نظريه سوم، بيش از دو نظريه ديگر قابل پذيرش است و اتفاقاً احاديث رسول خدا (ص) و تاريخ حيات آن حضرت به روشنى آن را ثابت مىكند.
پس از يك تحليل اجتماعى، اكنون به پاسخ پرسش از نظر حديث و تاريخ مىپردازيم.
1. شيعه در كلمات رسول خدا (ص)
نامگذارى پيروان على(ع) به شيعه، از زمان خود پيامبر(ص) آغاز شده و روايات فراوانى حاكى از آن است كه آن حضرت اين نام را بر