30 خديجه ماجراى شورانگيز ديگرى بود.
وقتى حضرت محمد(ص) به سنّ ازدواج رسيد، اين عمو و زنعموى مهربان، آرزوى ديرينه خود را بارها با محمد(ص) در ميان گذاشتند تا اينكه متوجه شدند خديجه مشتاق ازدواج با محمد(ص) است و اين جوان برومند نيز، به خديجه(س) تمايل دارد. بنابراين، با همراهى ايشان، محمد(ص)، آماده خواستگارى از خديجه(س) گرديد. آن ايام مصادف با بيست و پنجمين سال عامالفيل بود. پدر حضرت خديجه(س) كه خويلد نام داشت، در آن زمان رحلت كرده بود و عمرو كه عموى خديجه(س) و برادر خويلد بود، بزرگ اين خاندان بود. وى وقتى شنيد كه ابوطالب و همسرش به همراه ساير بزرگان بنىهاشم، براى مراسم خواستگارى و عقد به خانه ايشان مىآيند، منتظر استقبال از آنها گرديد. 1وقتى همه چيز مهيا شد و محمد(ص) و خديجه(س)، نظر مساعد خويش را ابراز كردند، در اطاقى كه زنان حضور داشتند، فاطمه بنت اسد(س) بهعنوان مادر حضرت محمد(ص) در كنار خديجه(س) نشسته بود.پس از اعلام موافقت خديجه(س)، ابوطالب(ع)